نتایج جستجو برای عبارت :

بغلم کن که جهان ساکت و غمگین نشود*

ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد 
دیشب که قبل از رفتن خواست بغلش کنم گفت خانوم چیزی شده؟ غمگین به نظر میرسید.
نگفتم غمم تویی که دوستت دارم.
به همین بیت فکر میکردم...به شاخه گلی که هفته پیش به دستم رسید و روی کارتش نوشته بود: ممنون که فکر نکردین از دست رفته هستم و باز هم دوستم داشتید.
دوست داشتن یه قلندر میخواد که پشیمون نشه خسته نشه و ادامه بده. 
تا گلالودم ماهیتو بگیر بیا این آلوده ماهی رو ببین که چجوری جا گذاشتیش رو زمینمن واسه تو قید دریارو زدم به درو دیوار تنگت میزدم تو بیابون دلت نفس زدمدریا بغلم کن بغلم کن که شدم تنها بغلم کن بغلم کن بین نامردا من تک نندازدریا اشتباه کردم که از دست تو سر خوردم توی این مرداب با این آدما بر خوردم بد کم آوردم
بیا و این پخش پلارو تو جمعش کن دوریت داره بد میسوزونه تو کمش کنمن گم شدم تو دل بی رحم زمونه بیا و این دیوونه رو تو باورش کندریا بغلم کن بغلم کن ک
تو چشماش نگاه میکنم_زندگی که اجباری نیست کاترین...!
کاترین میگه هست...از نظر کاترین زندگی صبح و ظهر و شب‌هاییه که مدام تکرار میشه و ماعم گیر کردیم تو این تناوب طلسم شده...کاترین میگه خوشحالی و سرمستی که از بوی قهوه سرصبح بهت دست میده،همه برحسب عادته...کاترین میگه حس خوشایند کمک به بقیه همه مال این تناوب طلسم شده‌است...!
همینطور داره حرف میزنه که یهو میگم_پس اون لحظه‌ای که بغلت میکنه و میگه دلم برات تنگ شده بود؟! هیچ کجای این چرخه‌ی مریض قرار نبو
 رفتی و غم برگ و برت در بغلم ماندصدخاطره وقت سفرت در بغلم ماند
خوابیده ای ای خواب زده در بغل خاکبیخوابی وقت سحرت در بغلم ماند
بستی به نوک تیر دلم را و پریدیشال عربی کمرت دربغلم ماند
تیرسه پر آمد سپرت بند به مو شدای بی سپر من سه پرت در بغلم ماند
آتش زده ولله مرا کاش ببینیقدری نم چشمان ترت دربغلم ماند
سیراب شدی یا نشدی؟آب نخوردی؟خشکی لبت با جگرت در بغلم ماند
رفتی و شبم بی تو دگر ماه نداردخاموشی روی قمرت در بغلم ماند
این تیر که نه!نیزه بی رحم تورا
دانلود آهنگ جدید مسیح و آرش دریا
دانلود آهنگ دریا بغلم کن بغلم کن که شدم تنها با صدای مسیح و آرش ای پی به همراه متن ترانه و بهترین کیفیت
Download New Music BY : Masih & Arash Ap | Darya With Text And 2 Quality 320 And 128 On Musiceto
متن آهنگ دریا مسیح و آرش
♬♬♬
تا گل آلودس ماهیتو بگیر بیا این آلوده ماهی ببن که چجوری جا گذاشتیش رو زمین
من واسه تو قید دریا رو زدم به در و دیوار تنگت میزدم توو بیابون دلت نفس زدم
♬♬♬
تکست آهنگ دریا مسیح و آرش Ap
دریا بغلم کن بغلم کن که شدم تنها بغلم کن
دانلود آهنگ ریمیکس مسیح و آرش AP به نام دریا
ریمیکس آهنگ دریا بغلم کن کاری از دی جی کهزاد تهرانی با صدای مسیح و آرش 
Remix By Dj Kahzad Tehrani
متن آهنگ دریا پیشم مسیح و آرش
♬♬♬
تا گل آلودس ماهیتو بگیر بیا این آلوده ماهی ببن که چجوری جا گذاشتیش رو زمین
من واسه تو قید دریا رو زدم به در و دیوار تنگت میزدم توو بیابون دلت نفس زدم
دریا بغلم کن بغلم کن که شدم تنها بغلم کن بین نامردا منو تک ننداز
دریا اشتباه کردم که از دست تو سر خوردم توی این مرداب با این آدما بر
بغلم کن که خدا دورتر از این نشود...
 
 
+ با هم بشنویم :)
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">


 
اینقدر توی اینستاگرام استوری گذاشتن که:
دریا بغلم کن... بغلم کن که شدم تنها...
دریا شروع کرده از شمال وشیراز داره بغل میکنه تا همه جای ایران سیل رو تجربه کنن:
دانلود و پخش آنلاین این آهنگ در سایت بلاگ موزیک
نام: دریا
خواننده: مسیح و آرش AP
ادامه مطلب
شاید دیگر بی مزه و لوس یا زیادی باشد اما بگذارید این را هم از لذت های بچه داشتن بنویسم که دلم می خواهد وقتی به سمت بغلم می دود و دست هایش را دورم حلقه می کند و یک بوس روی صورتم می چسباند و ریز می خندد و لپش چال می افتد، زمان کش بیاید و دنیا در همین لحظه بیافتد روی دور تکرار، هی بدود بغلم، هی بوسم کند، هی بخندد، هی من بمیرم برایش.
کسی هست که هنوز شک داشته باشد برای بچه داشتن؟ 
 آهسته در این نم نم باران بغلم کن
مردم همه خوابند تو یک آن بغلم کن
اسپندبه روی دل من دود کن امشب
دور از بدی چشم حسودان بغلم کن
زخمی تر از آنم، بپرم تا لبه ی بوم
گنجشک صفت گوشه ی ایوان بغلم کن
لیلی شدنم باز در آغوش تو حتمی است
مجنون شو و در کوه وبیابان بغلم کن
در خلوت وتنهایی اگرفعلِ حرام است
در دنج ترین جای خیابان بغلم کن
حال تو به من چه !به خدا صبر ندارم
فردا که نه دیر است نه ! الان بغلم کن !
شاعر: سوسن درفش
****
با تشکر از دوست عزیز: 
мдjiD ××آریایــــ
بغلم کن که خدا دورتر از این نشود...
...
روی یه نوت صورتی ک به دیوار اتاقم چسبوندم ...دو ماه پیش...نوشتم :آنها که از تنهایی نمیهراسند ؛باهم بودن هایشان عجیب اصالت دارد...!هر روز میخونمش...هر روز جلوی چشممه...هر روز و هر ثانیه و هر لحظه باورش دارم...اما امروز ...
نه!
به همین سادگی...!
....
شعر اول پست از حامد ابراهیم پور
خدایا مرا به آنچه برایم مقدر نموده ای، دل خوش بدار...
 
+لیست آرزوهایم را زیرورو می کنم اما نتیجه جذابی نمی گیرم...
+دلم یک شادی جذاب و هیجان انگیز می خواهد...
+دلم یک عالم فراموشی خصوصا در مورد یک نفر می خواهد...
+لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم
فقط بغلم کن مثل اون روز،بدون هیچ حرفی،میخام تو این جهنم زنده بمونم،میخام ادامه بدم،مهم نیست که دیده نشدم مهم نیست که پذیرفته نشدم،مهم نیست که تحقیر شدم،ولی مهمه که تو الان کنارمی، لطفا دستامو محکم تربگیر،توی این جهنم جلوی همه محکم بغلم بکن.:)
دانلود آهنگ کیه کیه منم تهی
نازنین آهنگ جدید تهی با کیفیت بالا
Download The New Tohi kie kie manam tohi
 
متن آهنگ تهی
کیه کیه منم تهی کسی نیست منمو توییم
چش توو چش وصله وصلیم
وقتشه همو بغل کنیم
چی شد دلت خواست منم دلم خواست
نازنینم نازنینم تو دلت ی دریاست
بیا توو بغلم فوری کسی نیست منمو تویی
وای همدمم شدی میشه منو بغلم کنی
بذار گلم خودمو فدات کنم
بچرخ دورم تو شدی مال خودم
از گذشتت نمیخوام بپرسم نازنین
بینمون هر چی بشه منو تو مال همیم
بیا توو بغلم فوری کسی نیست
نزدیک سد داشتیم قدم میزدیم. داشت میگفت صدای آب میشنوی؟صدای باد؛ پروانه ها رو ببین. بعد نشست رو یه تخته سنگ. بی مقدمه گفت بغلم کن؛ فاطمه بغلم کن. عجیب بود. نزدیکش نشستم. بیهوش شد افتاد. دندونهاش قفل شده بود. لبهاش و زیر چشمش کبود شد در کمتر از دقیقه ای...دلم میخواست داد بزنم تو دیگه نرو! ولی بغلش کرده بودم فقط صداش میزدم.یه نفر نزدیک اومد پرسید تنها هستین؟ گفتم نه؛ دوتامون باهمیم. 
کیوان ساکت در سال 1340 در شهر مشهد چشم به جهان گشود. والدین او نه تنها تحصیلات عالی داشتند، بلکه به هنر نیز بسیار علاقه‌مند بودند. مادر او که مدیر یکی از دبیرستان‌های مشهد بود، در جوانی آکاردئون می‌نواخت و به نقاشی نیز علاقه مند بود و همین علاقه باعث شد تا کیوان خردسال را برای آموزش طراحی و نقاشی رنگ روغن، نزد اساتید مطرح آن زمان، همچون استاد صادق پور و استاد پیراسته بفرستد. پدر او نیز به ادبیات ایران بسیار مسلط و جد پدری او نیز شاعر بود. نام خ
میگفت تاکید بیش از حد بر ایگو، زندگی مارو تباه میکنه اتفاقا، فروید باید ساکت بشه. نزدیکی بیش از حد بر ابژه(شی ء، دیگری، دوزخِ سارتر)، موجب اضطراب است. (درد من هم همین بود) به دلیل اینکه ما در جهانِ دیگری، ثانوی هستیم، همانطور که جهان من ابتدا برای خودم است. و ترس از دوم بودن، ترس از تفاوت معیارها و متر و اندازه های جهان او و جهان من، باعث اضطرابمان است.  اما من ترسم از دست دادنِ دنیای خودم در مواجهه با دیگری ها بود...
لَکان میگفت تاکید بیش از حد بر ایگو، زندگی مارو تباه میکنه اتفاقا، فروید باید ساکت بشه. نزدیکی بیش از حد بر ابژه(شی ء، دیگری، دوزخِ سارتر)، موجب اضطراب است. (درد من هم همین بود) به دلیل اینکه ما در جهانِ دیگری، ثانوی هستیم، همانطور که جهان من ابتدا برای خودم است. و ترس از دوم بودن، ترس از تفاوت معیارها و متر و اندازه های جهان او و جهان من، باعث اضطرابمان است.  اما من ترسم از دست دادنِ دنیای خودم در مواجهه با دیگری ها بود...
دریا
بغلم کن ، بغلم کن که شدم تنها
بغلم کن بغلم کن بین نامردا
منو تک ننداز
دریا
اشتباه کردم که از دست تو سر خوردم
توی این مرداب با این آدما بر خوردم، بعد کم آوردم
 
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



دریافتمدت زمان: 48 ثانیه
آهنگ زیبا و شنیدنی ♪ عشق ♪ با صدای ♪ علی ارشدی ♪ را به صورت آنلاین از رسانه ♥ گیتار موزیک ♥ گوش کنید و با بالاترین کیفیت به همراه متن ترانه دانلود کنید.
 
دنیای من تویی زیبای دیدنی♪ ♥‿♥ ♪دنیای من بمون تو واسم خود منی♪ ♥‿♥ ♪حالا که پیش منی چرا ساکت میشی♪ ♥‿♥ ♪زود بیا تو بغلم نگران چی میشی♪ ♥‿♥ ♪عشق یعنی منو تو یعنی آرامش من♪ ♥‿♥ ♪عشق وابستگی نیست عشق یعنی تو و من♪ ♥‿♥ ♪عشق دستای توعه وقتی تو دست منی♪ ♥‿♥ ♪ضربان قلب من نباشی
آهنگ زیبا و شنیدنی ♪ عشق ♪ با صدای ♪ علی ارشدی ♪ را به صورت آنلاین از رسانه ♥ گیتار موزیک ♥ گوش کنید و با بالاترین کیفیت به همراه متن ترانه دانلود کنید.
 
دنیای من تویی زیبای دیدنی♪ ♥‿♥ ♪دنیای من بمون تو واسم خود منی♪ ♥‿♥ ♪حالا که پیش منی چرا ساکت میشی♪ ♥‿♥ ♪زود بیا تو بغلم نگران چی میشی♪ ♥‿♥ ♪عشق یعنی منو تو یعنی آرامش من♪ ♥‿♥ ♪عشق وابستگی نیست عشق یعنی تو و من♪ ♥‿♥ ♪عشق دستای توعه وقتی تو دست منی♪ ♥‿♥ ♪ضربان قلب من نباشی
آهنگ زیبا و شنیدنی ♪ عشق ♪ با صدای ♪ علی ارشدی ♪ را به صورت آنلاین از رسانه ♥ گیتار موزیک ♥ گوش کنید و با بالاترین کیفیت به همراه متن ترانه دانلود کنید.
 
دنیای من تویی زیبای دیدنی♪ ♥‿♥ ♪دنیای من بمون تو واسم خود منی♪ ♥‿♥ ♪حالا که پیش منی چرا ساکت میشی♪ ♥‿♥ ♪زود بیا تو بغلم نگران چی میشی♪ ♥‿♥ ♪عشق یعنی منو تو یعنی آرامش من♪ ♥‿♥ ♪عشق وابستگی نیست عشق یعنی تو و من♪ ♥‿♥ ♪عشق دستای توعه وقتی تو دست منی♪ ♥‿♥ ♪ضربان قلب من نباشی
کلاس تمام شده بود و لا به لای بچه ها دنبال مامانش می گشت که دیدم جلوی من ایستاده و دست هایش به سمت بالا،یعنی
بغلم کن.من هم از خدا خواسته زودی بغلش کردم و رفتم سمت هانیه.هانیه بهش می گفت جوجه و تمام مدتی که توی بغلم
بود  بهش پیشنهاد می داد که بغل اونم بره و وقتی با جواب رد روبرو می شد می گفت ببین این مامانت نیست اشتباه گرفتی.
منم به هانیه می گفتم: کرم داری؟ خب بچه توی بغلم هست دیگه.
مهدی هم طوری به هانیه نگاه می کرد یعنی : این حرکات چیه از خودت درم
حال سوزان من و عشق به پایان نشودآب از سر بشد و کار به قرآن نشود
گله‌ام کشت که با خلق چرا قصّه کنیخاطر عشق که فرخنده به میدان نشود
عقل جادو‌زده‌ی حیله‌گر حلقه‌فروشدید جان من و فهمید پریشان نشود
رحمت خاص تو جز مرهم مجروحان نیستورنه با هر گده‌ای صحبت جانان نشود
رمز گفتیم و کسی قفل سخن را نگشودگرچه از سوختگان راز تو پنهان نشود
چند روزی که به جاروکشی معبد زرّین تو رفتکس ندیدم ز نوازشگری مهر تو گریان نشود
دل دیوانه که از صد خم معراج گذشتدگر آن ک
سوفیا از بچه های کلاسمه . وقتی منو میبینه ، یا هرطوری میشه ، انقد محکم بغلم میکنه و چشاش برق میزنه که فکر میکنم کاش یه روز میتونس همونطور که محکم بغلم کرده نفوذ کنه تو بدنم ، بره تو مغزم و ببینه خاله پریسا همونقد که از بیرون با بقیه مهربونه ، از داخل با خودش تو چه جنگیه . چه تانک و تفنک و تیری ئه که هر روز باهاش شلیک میکنه به خودش . به مخش . به قلبش . فکر میکنم کاش همه چیز ِ دنیای خاله پریسا ، مثل ِ چیزی بود که دنیای سوفیا تصورش کرده . اونقد امن و آروم
دانلود آهنگ جدید امیر رادان به نام بغلم کن
Текст песни baghalam kon Amir Radan
پشتمو بگیر حتی اگه برامون شدن یه تیرОбними меня, даже если мы получим пулю
یه جا دور از این چشمها بیا ته قلبمو ببینГде-нибудь подальше от этих глаз, иди и увидишь дно моего сердца
میتونی تو آروم کنی هر لحظه بدنم به بدنت میچسبه

ادامه مطلب
شاید باورتون نشه، ولی من مطمئنم که آه جانسوز من بوده که دامان فردوسی پور رو گرفته!
همون دوشنبه شبایی که از خستگی چشمام میسوخت، پتو رو میکشیدم روی سرم ولی از صدای فردوسی پور که تو خونه میپیچید خوابم نمیبرد و در حالی که دندان به دندان کین میخاییدم، باغضب  میگفتم ساکت شی الهی عادل!
وی سرانجام برای همیشه ساکت شد!
آهنگ زیبا و شنیدنی ♪ عشق ♪ با صدای ♪ علی ارشدی ♪ را به صورت آنلاین از رسانه ♥ گیتار موزیک ♥ گوش کنید و با بالاترین کیفیت به همراه متن ترانه دانلود کنید.
 
دنیای من تویی زیبای دیدنی♪ ♥‿♥ ♪دنیای من بمون تو واسم خود منی♪ ♥‿♥ ♪حالا که پیش منی چرا ساکت میشی♪ ♥‿♥ ♪زود بیا تو بغلم نگران چی میشی♪ ♥‿♥ ♪عشق یعنی منو تو یعنی آرامش من♪ ♥‿♥ ♪عشق وابستگی نیست عشق یعنی تو و من♪ ♥‿♥ ♪عشق دستای توعه وقتی تو دست منی♪ ♥‿♥ ♪ضربان قلب من نباشی
اومدم اینجا بنویسم بلکه این آشفتگی درونی ذهنم آروم شه. بعضی لحظه ها دوس دارم یکی که خودمه و کامل اوضام رو دیده بیاد بشینه جلوم بگه من می فهمم و درک میکنم چقدر سختی کشیدی و تو چه شرایطی هستی. بهم بگه میدونم میتونستی زودتر ببری و نکردی. بهم بگه.. هیچی نگه. بغلم کنه. فقط بغلم کنه و دویتم داشته باشه. کی تموم میشه این شب؟ کی صبح میشه؟ دیدم ی بارقه هایی رو ازش. اما... وقتی خسته میشم واقعا دلم یکی رو می خواد که بهم بگه دست مریزاد. ما حاصل انتخابامونیم انت
با توجه به استقبال شما خوانندگان از مطالب درج شده با عنوان "اعتراف صمیمانه سوتی ها" و اعترافات شما خوانندگان در بخش نظرات کاربران، تصمیم گرفتیم گزیده ای از مطالب ارسالی شما در بخش نظرات را با نام ارسال کننده در این مطلب درج کنیم
مانیا :
من خودم 4 روز بود نامزد کرده بودم خونه خواهر شوهرم بودم تا رفتم و اتاق همسری اومد دنبالم درو بست بغلم کرد از پشت میخاست بغلم کنه هر چی بهش میگفتم در در ولم نمیکرد تا هلش دادم آخه درو صاف نبسته بود پشت سرش باز شده
خوشحالم اولین بوسه‌م با تو بوده. خوشحالم اولین کسی که بغلم کرد تو بودی. تنها کسی که بغلش خوابیدم.‌ خوشحالم. که امشب که پسره لبامو بوسید، از ته دلم راضی بودم فرستم نیست، که فرستم با تو بوده. در حد شکر کردن خوشحالم. اینکه اولین بوسه‌م با 'تو' بوده ،صرف نظر از هر چیز دیگه‌ای، خوشحالم میکنه.
میدونی چی خوشحال ترم میکرد اما؟ که نون تو میبودم. نونِ 'تو'. نون تو میبودم و امشب نمیذاشتم بغلم کنه، گردنمو ببوسه و لبامو. کاش نون 'تو' میبودم.
 
راستش اومدم همو
دلم برایت تنگ شده. نمی خواهی بیایی پایین و بغلم کنی؟ محکم و طولانی. فقط خودم و خودت. مثل همه روزها، همه ساعت ها و همه لحظه ها. مثل همین الان که دارم از تو می نویسم. نزدیک تر بیا. نزدیک از «نزدیک تر از رگ گردن». نزدی تر بیا ای مهربان تر از من به خودم. ای کسی که من را به خودم مهربان کردی. محکم تر بغلم کن.
 
پ.ن: گاهی تو را کنار خود احساس میکنم / اما چقدر دلخوشی خوابها کم است
(محمدعلی بهمنی)
از تیتری که انتخاب کردم ناراضی ام. من توی خونواده ای بزرگ شدم که توی زمان به دنیا اومدن من رفت و آمدی نداشتن، چون بستگانی توی اون شهر نداشتن، و خیلی چون های دیگه. توی خونه مون همه ساکت بودیم. ساکت بودن یه مزیت محسوب میشد. به دلایل مختلف.  سفر نمیرفتیم. به دلایل مختلف. حالا من، همون دختری که از ۱۰ سالگی توی اون خونه ساکت تر از ساکت که همه بچه هاش رفته بودن و فقط من مونده بودم و یه برادر آروم تر از خودم، همون دختری که سال ها توی خوابگاه به غربت و تنه
آنقدر نگذاشتی ببوسمت که بوسیدن را هم ممنوع کردند!
و حالا هم نفس‌هامان به شماره افتاده، مثل عشق سال‌های وبا!
لعنت به تو،
لعنت به من،
لعنت به همه‌ی ما!
بخاطر همه‌ی بوسه‌هایی که از هم دریغ کردیم...اگر زنده ماندی از طرف من به تمام مردم دنیا بگو:تا می‌توانید همدیگر را ببوسید!نسل ما همه مُردند در عصر یخبندان!
عصری که بوسیدن، حکم جام شوکران را داشت و چکاندن ماشه در دهان خویش!به همه‌ی دنیا بگو ما را نامهربانی‌ها کشت نه جنگ‌های صلیبی و نه طاعون و ن
دانلود آهنگ میلاد راستاد بغل تو
Download New Music Milad Rastad – Baghale To
پخش بزودی – دمو آهنگ اضافه شد

میلاد راستاد بغل تو


متن آهنگ بغل تو از میلاد راستاد
 
نیاد اون روزی ببینم تو دلت جایی ندارم
پاکه از گوشی تو اسممو عکسامو شماره ام
حس گیرایی چشمای تو مثل الکله
نری و تنهایی جات شبا منو بغلم کنه
بغلم کن که الان بغل تو مونده برام
اون آغوش آرامشه که این جوری داره منو می کشه
بغلم کن که الان بغل تو مونده برام
پخش این موزیک زیبا از لینک بالا منتشر شد
معلق بین زمین و هوا مانده بود.نمی دانست الان کجا نشسته؛حتی نشسته یا نه.
دست و پا زدن هیچ‌فایده ای نداشت.مدت ها پیش این را فهمیده بود که راحت ترین راه برای تحمل تیغ های این سیم‌ این است که ساکت و بدون هیچ حرکتی سرجای خود بنشیند.ولی خب ساکت نشستن برایش کار راحتی نبود.همینطور که شما می توانید جای زخم ها را ببینید.
ولی او یک رویا دید. رویا به او گفت یک نفر باید بمیرد تا دیگری زندگی کند و حالا او بیشتر از همیشه رویا را به خود نزدیک نگاه می دارد.
 
پ.ن :
زهرای بابا سلام
 
دلبر بابا
نازگل بابا
دختر بابا
 
دلم برای گفتن اینها تنگ شده است. چه روزهای طولانی شده است که دیگر کسی را ندارم برایش اینها را بگویم. بابا جان مدتی است تصمیم گرفته ام برایت ماهی دست کم یک بار بنویسم چه با عکس و فیلم و هر خاطره ای که دارم. تازمانی که زنده باشم. فکر کنم این قدر خاطره دارم که از پسش بربیام. وقتی این وبلاگ به روز نشود یعنی من هم دیگر نیستم. یعنی یا پیش تو هستم یا شاید هم نگذارند تو را ببینم که به نظرم ظلم بزرگی خواهد ب
کیست آشفته آن زلف چلیپا نشود                     دیده اى نیست که بیند تــــو و شیـــدا نشود
ناز کن، ناز که دلها همه در بند تواند                   غمزه کن، غمزه کـــه دلبـــر چو تو پیدا نشود
رُخ نمــا تا همه خوبان خجل از خویش شوند         گر کشى پرده ز رُخ، کیست که رسوا نشـود
آتش عشق بیفـــزا، غمِ دل افــــــــــزون کن         این دل غمزده نتــــوان که غم افـــزا نشـــود
چاره‏اى نیست، بجـز سوختن از آتش عشق          آتشـــى ده کــــه بیفتـــــد به د
دیشب ,همانجا ,روی قالی دراز کشیده بودم یک پتو رویم کشیدم و هق هق ارامی میکردم کا صدایم را نشنود ,صدای گریه کردنم را.... همانجا خوابم برد و صبح که بیدار شدم او رفته بود ,,,,دیدم گوشی ام کنار تختش است مشخص بود که آن را گشته ,من که چیزی برای پنهان کردن نداشتم ,طلا که پاکه چه منتش,به خاکه ,,,قرار بود عصر خودش بیاید و من را برساند ,قرار بود حالا که سرماخورده ام تنهایی با اتوبوس دراین زمستان راهی خوابگاه نشوم ,اما نمیتوانستم فضای خانه را تحمل کنم ,لباس هایم
اوّل زبانست که باید ساکت شود. کلمات خودشان را در سکوت طوری دیگری به انسان می نمایند. و مفاهیم از کالبد کلمه خارج می شوند. سپس ذهن است که ساکت می شود. تا تصاویر در جای خودشان بایستند و جریان سیّال و جوشان ذهن خاموش شود. به قول زنون،‌ ذهن ما از سکونات متعاقب مفهوم حرکت را انتزاع می کند. باید سال ها در این سکون ذهن ماند، تا قلب انسان ساکت شود. که احساس، مسیر خودش را پیدا کند. و برسد به آن وحدتی که ابن عربی می گوید. اینجاست که عشق می جوشد. که رنگی است ا
دانلود آهنگ جدید حجت اشرف زاده به نام همین عکس ساکت تو با خاطراتت واسه من عزیزه با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang hamin akse saket to ba khateratet vase man azize az Hojat Ashrafzadeh
دانلود آهنگ همین عکس ساکت تو با خاطراتت واسه من عزیزه حجت اشرف زاده
نه با تو رسیدم نه بی تو بریدم منی که آس و فاصله دارم ...♪
تو دنیای سردم گلایه نکردم منی که خودم از خودم گله دارم ...♪
تو این حالو روزم ببین که هنوزم یه فنجون خالی واست روی میزه ...♪
همین عکس ساکت تو با
پر از تشویش و نگرانیم. جنس این تشویش فرق داره. دارم بالا میارم.
یکی داره تو گوشم میگه حسین حسین حسین شهیدا. اون یکی داره اذان میگه. یکی دیگه داره یه داستان سورئال مینویسه. 
من خودخواه نشدم. عجیب نیست؟ عجیبه. این من نیستم. گفتم نگو، بخواب. داشت اذیت می‌شد، درد داشت، گفت حرف بزنیم. خیلی مهمه؟ من کثافت خیلی مهمم؟ چه گوهیم؟ بقیه چی؟ بس نیست؟ گوشیو بذار کنار کپه مرگتو بذار. چه زود سحریو خوردن تموم شد. سحریو تو گوشی خوردم. تو گوشی خوابیدم. مامان تو صفح
جنس خستگی هامو کسی این روزا متوجه نمیشه. کسی نمیفهمه چقدر احتیاج به محبت دارم و چقد ازین نیاز فراری ام. امروز صبح روی نیمکت نشسته بودیم سرد بود به فاطی گفتم بغلم کن. وقتی دستاش دورم حلقه شد حس کردم بیشتر سردم شد. جنس بغلشو دوست نداشتم .خودمو از لای دستاش بیرون کشیدم و سرمو تکون دادم گفتم نه این بغلی نیست که من بخوام. فاطی سرشو تکون داد با جیغ گفت : خب بتخمم. چند نفر کناریمون خندیدن زهرا عصاشو به نشونه زهرمار تکون داد واسشون و من داشتم فکر میکردم
شب ها میریم نوزادها رو ویزیت اول میکنیم ...
رفتم تو اتاق ، مادر شکایت کرد که اصلا شیر نمیخوره ...
جوجه اش ۶ ساعت بود به دنیا اومده بود و سینه ی مادرش رو نمیگرفت...
کلی یاد دادم و اینا ؛ دیدم نه واقعا بچه هه نمیگیره...
رفتم دستهام رو شستم و ضد عفونی کردم اومدم گرفتم بغلم ، انگشتم رو کردم دهنش تا رفلکس مکیدنش رو تحریک کنم ببینم درسته یا نه...
یک دقیقه ای سعی کردم و داشتم نا امید و نگران میشدم که چرا رفلکس مکیدن نداره ، که آقو یی دفعه انگشتم رو گرفت ، د مک
پله ها را یکی یکی اومدم بالا،نزدیک درب خونه بودم که صداش شنیدم،کلید  درآوردم و درُ باز کردم، با چنان ذوقی به مامان گفت :عمه اومد ،با سرعت  نور پرید بغلم،کیفم انداختم روی زمین و محکم بغلش کردم، همش یه روز ندیده بودمش،صدای قلبش میشنیدم، همینطور که دستش دور گردنم بود نشستم روی کاناپه نگاش کردم و پرسیدم:کی اومدی؟ برمی گرده سمت آشپزخونه  واز مامان می پرسه :مادر من کی اومدم؟؟مامان هم در جوابش گفت:۲ ساعتی میشه.
بعد تموم شدن حرف مامان،خودش هم میگه:
بسم الله الرحمن الرحیم ./
درحالیکه رو به روی دریچه ی کولر آبی دراز کشیده بودم و در اینستاگرام این پیج و آن پیج را بالا پایین میکردم ، پست سونوگرافی یکی از دوستانم بالای صفحه ام پیدا شد ! نمیدانم چه کنش و واکنشی بود ، نمیدانم چه تغییری در تمام وجودم پدید آمد ، نمیدانم چه سوخت و سازی بود ، هر چه بود دست هایم را به لرزش وا داشت و قلبم را فشرد ! اشکی گوشه ی چشمم بین پایین آمدن و نیامدن دل دل میکرد ! 
حالم را که دید پرسید چیزی شده ؟ گفتم نه ! پرسید چرا بهم
سلام خداهه
خیلی اذیتم....خیلی زیاد.یادته تو خوابگاه اذیتم می کردن؟یادته بلد نبودم چه
جوری از حقم دفاع کنم؟یادته بلد نبودم خودم باشم؟داد زدم صدامو بردم بالا خیلی
زیاد ....بغض داشتم....یادته فرداش که اروم شدم به با ساحل حرف زدم.گفت تو که انقد
خوب بلدی حرف بزنی چرا حرفاتو نمی زنی؟چرا خاسته هاتو نمی گی؟من هنوز بلد
نبودم...اون شب یادته تو سرما سجاده سبز نتونست ارومم کنه هنذفری گذاشتم رفتم تو
بالکن زار زدم....فقط اشک ریختم.من بلد نبودم و نیستم هنوز با ت
 
دلم برای حال و هوای محرم و ماه رمضان تنگ شده.
 
شاید بگین وات ده فاک،
من ادم مذهبی ای نیستم، ولی دلم برای ماه محرم و رمضان و مسجد رفتن و یا حتی کنار خیابون راه رفتن و حرف زدن با دوست و اشناها تنگ شده.
 
:( حال و هوای ایران رو هم میخوام مسجد اینجا برم چیکار؟ برای دوپس دوپس و حس و حالش میرم.
 
بچه که بودیم بعد مدرسه با خانواده یا همسایه ها یا گاهی اگه فامیلی نزدیک خانه ما زندگی میکرد میرفتیم مسجد و کلی حرف میزدیم.
 
و اون اخونده که سخنرانی میکرد همه ش
چند حکایت از امام محمد باقر (ع)


 
کثیرالذکر1-
ابن قداح از امام صادق (ع) نقل مى‏ کند که فرمود: پدرم (امام باقر)
کثیرالذکر بود، خدا را بسیار یاد مى‏ کرد، من در خدمت او راه مى‏ رفتم مى
‏دیدم که خدا را ذکر مى ‏کند. با او به طعام خوردن مى ‏نشستم، مى‏ دیدم که
زبانش به ذکر خدا گویاست. با مردم سخن مى‏ گفت و این کار او را از ذکر خدا
مشغول نمى‏ کرد.من مرتب مى ‏دیدم که زبانش به سقف دهانش چسبیده و مى‏
گوید: «لااله ‏الاالله» او در خانه، ما را
دانلود آهنگ جدید شاد کیه کیه منم تهی کسی نیست منم و تویی تهی و اندی در سایت موزیک ایرانی
ahang kiye kiye manam tohi kasi nist manam o toeim
دانلود اهنگ کیه کیه منم تهی کسی نیست منم و توییم - موزیک ایرانی
کیه کیه منم تهی ، کسی نیست منم و توییم
چشم توو چشم وصلِ وصلیم ، وقتشه همو بغل کنیم
چی شد دلت خواست ، منم دلم خواست
نازنینم، نازنینم ، تو دلت یه دریاس
لا لا لا بیا توو بغلم فوری
لا لا لا کسی نیست منم و توییم
لا لا لا وای همدمم شدی
لا لا لا میشه منو بغل کنی
بذار گلم خودمو ف
مبادا چند ساعت دیرتر به زندگی کردن فکر کنیدباید تاختباید زد به سیم آخرباید دل به دریا زدباید کرد آن کاری را که بایدباید خواست تا بشودهیچ چیز در این زندگی ؛آنقدر سخت نیست که هیچ وقت حل نشودهیچ چیز آنقدر تلخ نیست که رَد نشودهیچ چیز آنقدر بد نیست که خوب نشود#صابر_ابر
مبادا چند ساعت دیرتر به زندگی کردن فکر کنیدباید تاختباید زد به سیم آخرباید دل به دریا زدباید کرد آن کاری را که بایدباید خواست تا بشودهیچ چیز در این زندگی ؛آنقدر سخت نیست که هیچ وقت حل نشودهیچ چیز آنقدر تلخ نیست که رَد نشودهیچ چیز آنقدر بد نیست که خوب نشود#صابر_ابر
-جای خالی حس راستین ادغام شده در شک، به عزم عزلِ وجود لاینفک هستی از
پیکره تهی وار دامانت در هستی، لَم داده بر بلندای دامنه ی مرکز خِشتک دَنی و
دمیدن جواب در فلوت رستگاری در پاسخ به چِرای چرب دُنبه ی گوسپند صفتت، بع بعِ برآمده از دردِ نبود یک بود و جا دادن به هوای کثیف تولید شده ناشی از
استنشاق حال مسموم آغوشی که غروب درآن جا گرفته مدام در بغلم حس می شود.
--با
من بیا قدم بزن لذت هضمُ بلع غروب خورشید کنار پرسه های به بار نشسته از
حجمی تردید درون
سلام
ساکت نگه داشتن دانش آموزان برای تدریس یک بحث ، از مشکل ترین کارهایی هستش که معلمان هر روز باید انجام بدن !
تصورش رو بکنید که بعد از اجرایی کردن هزار ترفند ! بچه ها ساکت و آرام در حال گوش دادن به صحبت های شما هستند ، ناگهان یکی از بچه ها میگه آقا اجازه ... فلانی داره اذیت می کنه یا ... !!! هیچی دیگه ، معلم بهتره که دوباره از اول شروع به تدریس بکنه  !
ادامه مطلب
دانلود آهنگ بذار گلم خودمو فدات کنم میدونم حساسی نازی نازی تهی و اندی در سایت موزیک ایرانی
Ahang bezar golam khodamo fadat konam midonam hasasi nazi
دانلود اهنگ بزار گلم خودمو فدات کنم؛ میدونم حساسی نازی نازی - موزیک ایرانی
کیه کیه منم تهی کسی نیست منم و توییم چشم توو چشم وصل وصلیم وقتشه همو بغل کنیم چی شد دلت خواست منم دلم خواست نازنینم، نازنینم تو دلت یه دریاس لا لا لا بیا توو بغلم فوری لا لا لا کسی نیست منم و توییم لا لا لا وای همدمم شدی لا لا لا میشه منو بغل کنی بذار
به نظرم
حرف دل رو زدن
و مخصوصا با نوشته به زبون اوردن
خیلی خیلی جرات میخواد.
چون تو وقتی حضوری حرف میزنی یه بار حرفو میزنی و تموم میشه.
گاهی حتی اماده سازی نداری
ولی وقتی مینویسی
ممکنه بارها چکش کنی
گاهی حتی پاکش کنی.
 
خودم رو ازین جهت دوست دارم.
 
یه چیزم هست
 
که دوست داشتم به شما هم بگم
 
وقتی توی کشوری زندگی میکنین که بهترین کشور دنیا انتخاب شده امسال
ولی در وضعیت افتضاحی به سر میبره
 
اتوماتیک توقع و انتظاراتتون رو از همه جهان پایین تر خواه
دیروز یکباره سبحان 8 ساله گفت عمه اجازه میدی خیلی سفت بغلت کنم؟ گفتم برای چی؟ گفت گاهی ادم دلش یه طوری میشه که فقط اگر یکی رو بتونه بغل کنه حالش خوب میشه. بغلم کرد بعد گفت آخیش چقدر خوبه من هنوزم آدمهایی رو دارم که بغلشون کنم. ثخت بود هضم کنم این حرفها رو از سبحان
   ساکت و آرام با صورتی خیس از میان خاطراتت گذر می کنم و چه سخت است گذر از میان خاطراتی که فقیرانه دست به سویم دراز کرده اند و خواستار چیزی از وجودم هستند ،چه می توانم بکنم ،آخر خدا چگونه می توانم چشمانم را رو به خاطراتی که تنها مرورشان را از من خواستاراند ببیندم و آنها را بدون ترحم له کنم ؟ بی توجه راهم را ادامه می دم میرم و میرم تا جایی که به آخر گذشته ام می رسم تنها یک خاطرچه باقی مانده است ، خم می شم دستانم را بازمیکنم و با لبخند نظارگرش می ش
فصل ششم سریال “چگونه با مادرتون آشنا شدم” یک قسمتی هست که...، “بارنی” بعد از سی سال پدرش رو می‌بینه. و بعد از یک شبی که با پدرش و‌خونوادش میگذرونه تنها چیزی که از پدرش می‌خواد کندنِ حلقه‌ی بسکتباله که میبینه برادر کوچکترش شانس داشتنش رو داشته و اون نه. “بارنی” هیچی نمیگه! حتا داد نمیزنه فقط تلاش میکنه حلقه‌ی بسکتبال رو‌از دیوار جدا کنه تا مال خودش کنه. این خیلی از ماهاییم! پشت خیلی از دردای بزرگ و دعواهای بی معنی‌مون ی میل کودکانه نشسته
به همه گفتم حالم خوبه هیچیم نیست خیلی هم خوشحالم. هرقدرم بخوام گریه کنم و نگار باشه که بغلم کنه مهم نیست. این قضیه بین من و خودمه. من باید با کمک خودم فقط تمومش کنم. هیچکس نمیتونه کمکی کنه. از الان به بعد قرار نیست کسی حس درونی منو بدونه. سخته. ولی میتونم. نقطه.
عصر امروزتوی ماشینسر یه بحث الکی یه دعوای حسابی داشتیم
گریم گرفته بود و روی اشکام کنترلی نداشتم دلم میخواست گوشامو بگیرم و هیچی نشنوم هیچ کدوم از حرفاشو 
به جفتشون میگفتم ساکت شید حرف نزنید 
نمیخواستم صدای دعوا و بحث بشنوم
توی ماشین توی اون شلوغی توی اتوبان میترسیدم 
وقتی ساکت شدن محکم روی چشمام میکشیدم تا گریم بند بیاد  برام مهم نبود بیرون کسی ممکنه منو ببینه اشکامو ببینه چشمای سرخمو بیینه دیگه هیچ صدایی غیر از خرخر رادیو نمیومدو ماشین
آسمونم دلش غصه داره...
حق داره هر چی امشب بباره...!
....
امشب با داداش کوچیکه که ۶ سال ازم بزرگتره!!!...بحثم شد!
بحث سیاسی ...و باورم نمیشه که داشتم بلند بلند داد میزدم که مغلطه نکن برادر من...!!!!!
و کی باورش میشه فاطمه ساکت و صبور که سرش یا تو رمانه یا تو گوشی ...اینطوری صداشو بندازه رو سرش و بعد خودش با پررویی بگه :کسی که تو بحث و استدلالاش ،منطق کم میاره ،تن صداش رو بیشتر میکنه...!!!
و بابا همینطوری نگام میکرد
شاید به نظر بحث خوبی میومد...ولی من بار اول و آخر
* می‌دونی ... فرق من با آدم‌های معمولی همینه
... من نمی‌تونم وقتی به مرز فروپاشی می‌رسم گوشی تلفن رو بردارم و به
کسایی که می‌خوام زنگ بزنم ... که شاید تسکین بیابم ... اینم از مدل زندگی
رقت‌بار منه که ازش غصه‌ام می‌شینه ..‌. و گرنه دیگران که تقصیری ندارند
..‌. جور درماندگی من رو فقط خودم باید بکشم ..‌. 
* کاش بخوابم و در خواب، دستی تا صبح محکم بغلم کند ...
از 8:40 تا 9:17 یه نفس حرف زد پشت تلفن. تمام این مدت مثل آقای همساده، با خنده و کرکر از چالشهای سال اولش میگفت... می گفت از اکیپ 6 نفره شون، از خرید رفتناشون، از آشپزیهاشون، از شاخ شدن واسه پسرهاشون.
اندر دل من با گفتن هر فالت سال اولی بودنش، موجی از خاطرات غم و خامی  توام با شیرینی رسوب میکرد و مثل مادربزرگها لبخند میزدم.
من تمام این مدت فقط شنونده بودم و گوینده ای که به زور هیجان میداد به کلمه ی "خب؟ "
هاریسون عفونی جلوی چشمم و نثر دشوارش، ریاضی عموم
روایت شده که روزى حضرت امیر علیه السّلام بر فراز منبر مسجد کوفه پس از
حمد و ثناى الهى فرمود: اى مردم! گناهان سه قسمند، سپس ساکت شد، شخصى
پرسید: یا على علیه السّلام فرمودى گناهان سه قسمند و ساکت شدى؟
فرمود:آرى
مى‏خواستم آن را توضیح دهم ولى چیزى به ذهنم رسید، که فاصله بین کلام شد،
آرى گناه سه قسم است: گناهى که آمرزیده مى‏گردد و گناهى که آمرزیده
نمى‏گردد، و گناهى که هم صاحبش بیم دارد و هم امید، عرض شد برایمان آن را
روشن کن؟
فرمود: آرى گناهى که
برق ها را خاموش کنیم گریه کنیم واسه بدبختی هامون 
پیام های بلند بنویسیم هی دل دل کنیم 
بفرستیم 
بنویسیم که دیگه امید نداریم که خسته ایم ...
که خدایا دلمان خوش است که مبینی ‌.تو حرف میزنی ...من نمیشنوم ..
خدایا بغلم می کنی 
دارم میافتم ...
از دستت ندم یه وقت 
سلام دوستان وقت تون بخیر
من یه دختر 24 ساله هستم، به تازگی به طور موقت در یک دبستان پسرانه سه روز در هفته روزی یک ساعت تدریس رباتیک دارم. دو تا کلاس چهارم و یه کلاس دوم. مشکل من اینه من اصلا نمیتونم این پسر بچه ها را ساکت و یا کنترل کنم.
همه ش دارن حرف میزنن و یا بدتر دارن همدیگه رو کتک میزنن و فحش میدن. من این کار رو به سختی بدست آوردم و نمیخوام از دستش بدم. از طرفی هم اصلا نمیتونم کلاس هام رو کنترل کنم. فقط وقتی براشون فیلم میذارم ساکت میشن، بعدش د
جوون تر که بودم خیلی سعی میکردم از خودم ادم بهتری بسازم و شاد باشمو بیشتر کتاب بخونم...یه کتاب کچیک داشتم از دکتر شریعتی که یه سری از متن های شعر مانند(شاید کاملا شعر بود یادم نیس)نوشته بود...بعد یه متن طولانی داشت که من خیلی دوسش داشتم...عنوانش این بود که دوستت دارم هایت را نگه میداری برای روز مبادا...نضمونشم این بود که ادم توی جوونی برای پیدا کردن عشقی که واقعی باشه تلاش میکنه و سعی میکنه که دوستت دارم هاشو برای هر کسی حروم نکنه...کم کم وقتی سنش م
درای ساکت چیست؟
بعد از کشیدن دندان، در صورت عدم مراقبت، گاهی حفره دردناک و خشکی ایجاد میشود. به این حفره خشک درای ساکت میگویند. در حالت عادی در بخش حفره، لخته خونی تشکیل میشود که علاوه بر محافظت از استخوان موجب التیام زخم هم میشود. ولی در عارضه درای ساکت لخته خونی جابه جا شده و استخوان و اعصاب در معرض محیط دهان قرار میگیرند.
 
عوامل ایجاد درای ساکت (حفره خشک)
سیگار کشیدن در همان روزی که دندان کشیده شده
قرقره کردن آب نمک در همان روزی که دندان کش
سلام
در انتهای متن درس اول فارسی پنجم ، نوشته ای از خانم نانسی سویتلند با ترجمه آقای حسین سیدی نقل شده که در اون نویسنده اومده آفریده های ساکت خدا رو معرفی کرده .
به نظر بنده این متن با اون چیزی که در قرآن اومده در تضاد هستش . در سوره مبارکه اسرا آیه 44 می خونیم :
تُسَبِّحُ
لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الأَرْضُ وَ مَن فِیهِنَّ وَ إِن مِّن
شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَکِن لاَّ تَفْقَهُونَ
تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غ
نه ما را ساکت نکنید، نفس خودتان را ساکت کنید به سمت دنیا پرستی و مصلحت های زوار دررفته تان شلیک کنید، انقلاب را به نام خودتان زدید در حالی که هیچ رنگی از آن نداشتید، هویتهای ما را غصب کردید در حالی که کسی این حق را به شما واگذار نکرده بود،بر جایگاه خداوند تکیه زدید در حالی که انسان بودید و شباهتی به او نداشتید. هر آنچه که می توانستیم با آن شرافتمان را شرح دهیم به نام خودتان زدید:دین، اخلاق و ملیت... ما را بی همه آن ها نشان دادید در حالی که زبان ما
نیستی اما عطرت تموم اتاق رو پر کرده‌‌...نیستی اما تصویرت تو تمام قاب های خونه است‌‌‌... نیستی اما صدات تو گوشم میپیچه...نیستی اما تو بغلم لمست میکنم....نیستی اما.......
نبودنت فراتر از نبودنه...نیستی و خلا نبودت داره خفه ام میکنه...
کاش داشتمت....حتی برای یک شب...حتی برای یک رویا‌‌‌...
رویای دست نیافتنی من....آه
مردی برای خود خانه ای ساخت و از خانه قول گرفت که تا وقتی زنده است، به او وفادار باشد و بر سرش خراب نشود و قبل از هر اتفاقی وی را آگاه کند.مدتی گذشت. تَرَکی در دیوار ایجاد شد. مرد فوراً با گچ ترک را پوشاند.
بعد ازمدتی در جایی دیگر از دیوار تَرَکی ایجاد شد و باز هم مرد با گچ ترک را پوشاند و این اتفاق چندین بار تکرار شد .
روزی ناگهان خانه فرو ریخت. مرد با سرزنش قولی که گرفته بود را یاد آ وری کرد . خانه پاسخ داد :
هر بار خواستم هشدار بدهم و تو را آگاه کنم،
پرهام تا من رو دید بغلم کرد گفت دخترم چی شده! چرا پشت پلکت دستمال کاغذی چسبیده؟ تو که میگفتی فقط وقتی به دنیا اومدی گریه کردی و بس.
دیدنش حلواست؛ حرفهاش قند مکرر. پسرک انگار نه انگار ده سال از من کوچیکتره. مردی شده برای خودش و برای همه ی ما. میشه مثل یک درخت در سایه ش نشست و آرامش گرفت. میشه بهش تکیه کرد.
روز آخر مدرسه ها امسال؛ یازده تیر ماه بغضم گرفت. تک تکشون رو بغل کردم. آخرین نفر پرنیا بود که گریه م گرفت وقت رفتنش...چهارشنبه 9 مرداد بود. داشتم لیست حضور غیاب پر میکردم یکباره کسی از پشت بغلم کرد. برگشتم دیدم الهام بود و کنارش تینا و پرنیا و حانیه و آتنا و مهرناز و بقیه... گفتن خانوم دیدین یک ماه نشده برگشتیم. دلم پر از نور شد با دیدنشون.
نمیدونم چرا همیشه ته ماجرا به من میرسه، یعنی مثلا همه چی تموم شده بعد آخرش من متوجه میشم، موقعی که نامه ی خدافظی میفته تو بغلم، واقعا خیلی عجیبه،البته تقصیر خودمه ها... دیگه چیکار کنم نمی تونم در عین حال از همه جا با خبر باشم که... ولی خوب لااقل متوجه میشم چی شد، بازم جای شکر داره...:)
پ.ن: این ماجرا ها پایان نا پذیره انگار...
اصل اصل زندگی دقیقا چیه و کجاست? هنوز هیچی از ۲۱ سالگیم نفهمیدم که به زودی وارد ۲۲ میشم...  جوونی کردن یعنی چی? چرا احساس خوشبختی نمیکنم? 
خودم از گوشه امنم می کشم بیرون اما باز هم نمیشه,امروز رفتم که کمی قدم بزنم ,اما آروم نبودم ,میترسیدم ,تپش قلبم بالا رفته بود و احساس امنیت نمیکردم ,هر مردی که از کنارم رد میشد نگران میشدم نکنه دزد باشه ,نکنه متجاوز باشه... .تنهایی پیاده روی توی تاریکی عذاب آوره.
اما ادامه میدم ,این هفته میانترم دارم و قراره من به
یه وقتا هم میشه با وجود داشتن خانواده، فامیل و دوست نگاه میکنی اطرافتو می‌بینی تنهایی. هیچ کسی رو نداری باهاش حتی درد و دل ساده بکنی، کسی نمیفهمه تو رو، درکت نمی‌کنه، نمیدونه یه وقتا قلبت می‌خواد از جاش دربیاد، نمیتونی بفهمونی به دیگران که دیگه نا نداری تو این دنیا نفس بکشی.
با خدا حرف میزنم. درد و دلم رو می‌برم پیش خدا، اما کاش خدا پیشم بود بغلم می‌کرد. دستمو می‌گرفت دلداریم می‌داد.
این حجم از اتفاق بد تو یه روز بی‌سابقه‌ست. 
شدیدن نیاز دارم ک با کسی صحبت کنم... این اتفاقاتی ک داره میفته رو براش تعریف کنم، اونم بدون هیچ نوع نگاه خاصی بشینه برام تجزیه اش کنه و بعد بگه ک در آخر کار درستی ک باید بکنم چیه. اشتباهاتم رو ب مهربون ترین حالت بهم بگه و بگه ک کار درست چیه. تهشم بغلم بکنه و بگه درست میشه همه چی! اما مطلقا هیچ کسی وجود نداره ک بتونه این نقش رو ب درستی بپذیره... و این شدیدن منو غمگین میکنه : )
 امروز صبح, با اکراه جمع کردم و سوار اتوبوس شدم اومدم دانشگاه,تا اخرین جلسه کلاس اندیشه رو شرکت کنم,همینکه  میخواستم سوار اتوبوس بشم ,اشک هایم سرازیر شد ,,,, هیراد بغلم کرد ,اما آروم نشدم .ساعت یک رفتم کلاس اندیشه و خداروشکر تموم شد.
 
از صبح تا حالا مدام دارم غر میزنم,منتظرم این مهمونای هم اتاقی های پررو ام برن تا بخوابم... .

چشم دیدار ندارم ...
شده ام کورِ گناه
رو که رو نیست ...
ولی تشنه‌ دیدار تـ❤️ـوام
آرزو بر مـن آلوده ...
روا نیست،ولـــی
کاش یک روز ببینم ...
که ز انصار تـ❤️ـوام

تا نیایی گره از کار بشر وا نشود
درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود

  اَللّهُـــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَـــرَج
فصل 4
هیچ کس به پیشنهادی ری محل نگذاشت. همه ساکت شدند. حتی پتی هم پارس نمی کرد. یعنی کارن واقعا گفته بود که تو خونه ما زندگی می کرده؟ دلم می خواست این را ازش بپرسم، ولی او دوباره برگشته بود تو حلقه بچه ها. حلقه. وقتی متوجه شدم آنها دور من و جاش حلقه زده اند، دهنم باز ماند. ترس برم داشت. خیال می کردم؟ یا واقعا داشت اتفاقی می افتاد؟ یکمرتبه قیافه هایشان به نظرم تغییر کرد. لبخند می زدند، ولی صورت هایشان خشک و کشیده و گوش به زنگ بود؛ انگار انتظار دردسر
می دونم دردم چیه..دلم تنگ شده ....برای همه چی ...همه چی یعنی حتی دعوا کردن هاش ..تو روانشناسی شاید به ادمی مثل من بگند بیمار ..اما راستش دیگه مدت ها است حوصله مشاوره ها را ندارم. اصلا دلم یه رمال می خواهد که ته یه فنجون نگاه کند و بگوید ته این زندگی کی تمام میشه.
دیشب ۱۰ برق ها خاموش کردم . چهار صبح بیدار شدم ..دست کشیدم روی تخت ..یاد بچگی هام افتادم که عروسک ام روی تخت بود ..دیشب دلم خواست کسی بغلم کنه ...یا کسی را بغل کنم ..بغض کردم ..دلم تنگ شده ..
این متن حاصل درد دل‌های یک مستمری‌بگیر تأمین اجتماعی است که سال‌ها با شرافت زندگی کرده‌است.
چهل سال پیش هم گزینه‌ی دیگری در کار نبود...
جمهوری اسلامی، آری؟ یا خیر! 
اگر جمهوری مسلمانان و مستضعفان را نخواهی حتما طرفدار شاه پولدارهایی! 
قرار بود حکومتی از آن کوخ‌نشینان و پابرهنگان و مستضعفان جهان برپا گردد. 
همان هم شد. 
جیب‌ها خالی شد... 
حکومت بر مستضعفان جهان محقق گردید. 
راه دیگری نبود... 
امروز هم اگر بلا بیاید هیچ راه دیگری نیست جز ابت
گاهی انقدر خسته میشی ...که حتی انرژی ای واسه خستگی در کردنم نداری ...
مث وقتایی که تا ساعت ۲ خونه رو بعد از یه مهمونی ۵۰ نفره جمع و جور کردی ...تموم مفصل هات داره از هم باز میشه ...سرت یه بالش میطلبه ...اما تا بالش به سرت نزدیک میشه هرچی پتو و متکا جر و واجر کنی هم ...تا خود اذون صبح بیداری...!
....
چه سرم به رگ هام ...
چه هندزفیری تو گوشم ...
....
بی هیچ سوالی و جوابی بغلم کن...
خسته تر از آنم که بگویم به چه علت...
در ماه های اخیر تحولات بسیار مهم سیاسی در منطقه و جهان به وقوع پیوسته و همچنان ادامه دارد. البته وجه تسمیه این تحولات در لاک پشتی بودن آنها است. به نحوی که علیرغم مهم بودنشان و کفایتشان بصورت کند حرکت کرده اند. در سنوات گذشته(دهه های گذشته) جهان در بعد سیاسی هر وقت چنین حالتی از سرعت و چالشهای سیاسی مطرح بوده، بعد از مدتی تحولات بصورت مثال شعله ور شدن آتش زیر خاکستر پیش رفته است. چنانچه در حال حاضر علامتی هم به نفع این تز وجود دارد، و آن سوگیری
شاید ما آدم ها اگر ناراحت نباشیم ,اگر درد نکشیم، اگر دل تنگ کسی نشویم ،نتوانیم زندگی کنیم . مثلا ما دوست داریم خودمان را درگیر رابطه های عاطفی با بقیه ی آدم ها کنیم . به یک نفر دل ببندیم و به او محبت کنیم. دوست داریم کسی برایمان مهم باشد . دوست داریم برای کسی مهم باشیم. و همه ما میدانیم که رابطه جدید فقط غم بیشتر می آورد .وقتی که بچه بودم ، وقتی مادرم بهم میگفت حوصله ات را ندارم ، یا وقتی پدرم هرگز بغلم نمی‌کرد ، ناراحت میشدم .حالا وقتی مادرم بهم م
شاید ما آدم ها اگر ناراحت نباشیم ,اگر درد نکشیم، اگر دل تنگ کسی نشویم ،نتوانیم زندگی کنیم . مثلا ما دوست داریم خودمان را درگیر رابطه های عاطفی با بقیه ی آدم ها کنیم . به یک نفر دل ببندیم و به او محبت کنیم. دوست داریم کسی برایمان مهم باشد . دوست داریم برای کسی مهم باشیم. و همه ما میدانیم که رابطه جدید فقط غم بیشتر می آورد .وقتی که بچه بودم ، وقتی مادرم میگفت حوصله ات را ندارم ، یا وقتی پدرم هرگز بغلم نمی‌کرد ، ناراحت میشدم .حالا وقتی مادرم میگوید حو
علی:خانومت و دختر کوچولوت چطورن؟
دانیال: خوبن. اتفاقا معصومه و پارمیدا هم خیلی دوست دارن تو رو ببینن.
علی:آره منم همینطور. آخ که اگه من اون پارمیدای خوشگل و نازتو ببینم، می نشونمش توی بغلم و یه دل سیر ماچش می کنم و حسابی اون چشمای قشنگشو می بوسم.
وای که چه موهای لختی داره پارمیدا.
آدم دوست داره دستشو بکنه لای موهاش. با اینکه فقط
عکسشو دیدما، ولی عاشقش شدم. وای که این پارمیدا
چقدر ناز و خوردنیه! باور کن ببینمش اصن نمی ذارم
از توی بغلم تکون ...
دانیا
دور دیدن مشکلات نباید اورااز دیگران دور کند چون مشکلات رااز بیرون میدید آرامش عجیبی دراو موج میزدحتی دراوج سختی ها. او فرزانه ای بود که به عدم وابستگی رسیده بود وباید سعی میکرد از مسایل روزمره ی زندگی که سطحی میدانست دور نشود. او یک دانشمند، مطالعه گر، مشاهده گر بود که عیوب ومسایل دیگران را به خوبی میدید او میدانست باید جهان را درکند درحالی که درک کردن جهان برای او کاری پایان ناپذیر بود ووقتی اوپخته تر شد فهمید باید جز اینکه دانش خودرابه دی
هرقدر هم ساکت نشستن مشکلت باشدحرف دلت تا می‌توانی در دلت باشد،اینقدر در گفتن دویدی، کوله‌بارت کو؟این سهمِ خیلی کم نباید حاصلت باشدحالا که اینقدر از تلاطم خسته‌ای، برگرداما اگر خاکی بخواهد ساحلت باشدتا وقت مردن روی خوشبختی نمی‌بینیتا درد و رنج آغشته با آب و گِلت باشداحساس غربت می‌کنی وقتی که شوقی نیستحتی اگر یک‌عمر جایی منزلت باشداصلاً بگو کی در ازای شعر نان دادهیا خنده‌ای، حرفی که شاید قابلت باشد؟از گفتنی‌ها با تو گفتم، بعد از این
مدت هاست گوشه ای ساکت ایستاده ام و تنها نظاره می کنم. گوشه ای که از آن حرف می زنم صندلی رنگ و رفته ای نیست که آنجا بنشینم و خودم را بالاتر از چند انسان سطح چندمی بدانم و از ابتذال ایشان، از رفتار های سلبی شان، از دیدن بخشی از خودم و حسرت هایم در آینه بدقواره شان صحبت کنم. نه نمی خواهم بزنم زیرش. مدت ها روی همان صندلی نشسته بودم. مدت ها حفره به حفره روحم را بیل می زدم. اما بفهمید چه بلایی سرم آمد. فهمیدم انسان ها تا آگاه به آن سطح بالاتر از خودشان بش
صبح دیرم شده بود، همسرم با مهربونی بهم گفت : اگه می تونی ۱۰۰٫۰۰۰ تومن بده برای کمک به مدرسۀ دخترمون .
 
من هم تحت تاثیر قرار گرفتم و دادم.
بعدازظهرش دخترم پرید بغلم و گفت بابت ۵۰٫۰۰۰ تومنی که به مدرسه کمک کردی ممنونم.
بعد از نیم ساعت پیامک از طرف مدرسه اومد که «بابت مبلغ ۲۰٫۰۰۰ تومن کمک به مدرسه تشکر می شود».
خانواده نیستن که ؛ راهزنن !!!
خوابم گرفته بود رفتم حموم. دیروز بهم گفته بود سر دوش حمومو درارم بهش بدم درستش کنه. بعد داد وصل کنم. بعد حموم ازم پرسید درست شده بود سر دوش من نمیفهمیدم چی میگه گفتم چی؟؟ گفت سر دوش درست شده بود رفتم حموم من باز نشنیدم گفتم نمیفهمم. دیگه نگفت به مها گفتم چی گفت گفت میگه دوش درست شده بود. گفتم اره بد نبود. ولی دیگه هیچی نگفت. کلا همینجوری وقتی نمیفهمم چی میگه دیگه نمیگه :((( این موضوع ناراحتم میکنه. تقصیر من چیه؟ از حموم اومده بودم اتیو اوتیو نذاشته
حسین بن علی فرمانده ای است که همه مرزها را شکسته است. در مغناطیس عشق حسین، زمان و مکان و نژاد و زبان رنگ می‌بازد و طنین فریاد او در بیکران جهان و در گوش زمان می پیچد. هیچ کس نیست که در جان خود به آزمون کربلا مبتلا نشود. کل نفس ذائقة الموت هر نفسی چشنده مرگ است مگر آن که ذره ی وجودش در ملکوت روح حسین فانی و قطره ی جانش در اقیانوس حیات او حل شده باشد.
راه کوفه از کربلا می گذرد. هر که می‌خواهد دولت سلیمانی را در پایتخت جهان نظاره کند باید رزم کربلا کر
وقتی فهمیدم چرا دوستم نیمومده کلاس بهش زنگ زدم
گوشی رو برداشت
صداش خیلی گرفته بود 
گفت که دستش شکسته
منم بدون اینکه بهش بگم براش یه دسته گل خریدم و رفتم بیمارستان عیادتش 
وقتی رسیدم خواب بود منم بالا سرش نشستم و نگاش کردم تا بیدار شد
وقتی بیدار شد و منو دید یهو جا خورد 
بغلم کرد اونقدر سفت که داشتم خفه میشدم 
منم دستمو دور گردنش حلقه کردم و گفتم 
مریض نشو لعنتی
بهرام با نفرت نگاشو ازم ن که رو زمین افتاده بودم و گریه میکردم گرفته و ازخونه زد بیرونبابا اومد بغلم کرد سرمو گذاشتم رو سینه بابا و ازته دل زار زدم-گریه نکن دخترم دستش بشکنه که روت بلند شد ،گریه نکن عزیز دلماون شب گذشت بابا به سپهری رضایتش و اعلام کرده بود از اونروز تا حالا نه بهرام تحویلم میگرفت نه بهراد خیلی احساس بدی داشتم قرار بود امشب سپهری بیاد خونه تا بابا صحبتاشون و بکننتوی اتاقم نشسته بودم به بدبختیام فکر میکردم-ابجیبه باران نگاه کر
دراز کشیده بود رو تخت، زانوهاش رو جمع کرده بود.
نشسته بودم کنارش دستم رو حلقه کرده بودم دورِ پاش، حرف میزدیم.
حرفم تموم شد، سرم رو گذاشتم رو زانوش همینطوری نگاش میکردم
خندید
دستاش رو از هم باز کرد.
رفتم بغلش
اولین بار بود خواب نبودم و بغلم کرد.
یادم نمیره هیچوقت
تکراری نمیشه هیچوقت
.
.
گفته بودم بمونه برا روزای دلتنگی،
فکر نمیکردم انقدر طولانی بشه..
 
تو را دارم ای گل، جهان با من است.تو تا با منی، جانِ جان با من است.کنار تو هر لحظه گویم به خویشکه خوشبختیِ بیکران با من است.
 
"فریدون مشیری"
 
پ.ن1:
جان و جهان خواند مرا آن صنم 
تا بزیم جان و جهان من است 
 
"سنایی"
 
پ.ن2:
بیا نگارا
بیا در آغوش من 
 
"هوشنگ ابتهاج"
من نمیدونم چرا و چگونه با این همه فاصله زمانی و مکانی میتونم انقدر دوستت داشته باشم؟ نیستی و ندیدمت و ا۱لا نمیدونم قرار خست روزی باشی یا نه اما هستی! خیلی هستی! من تو خوشحالی و غم و دلتنگی حضورت رو احساس میکنم!
بعضی وقتا فکر میکنم اولین روزی که بذارنت تو بغلم من خوشبخت ترین آدم تو دنیام که قراره زندگیش پر معنا تر از همیشه بشه دخترکم .. :)

پ.ن: قول بده که خیر کثیر زندگیمون باشی!
بهشت .....بهشت خونه ی شماست بابا ...وقتی در رو باز میکنم و میبینم روی مبل نشستی ....بهشت،دستای شماست بابا وقتی بغلم میکنی ...بهشت،آغوش امنته .....بهشت قربون صدقه هاته ‌...بهشت اشکاته وقتی از سامرا میگی ....بهشت شمایی بابا ...بقیش جهنمه ......+بابا یک ماه برای بازسازی حرم سامرا رفته بود ....
https://www.instagram.com/cnhamid.ir
www.CnHamid.ir
چرا وقتی ماشین ات  جوش می آورد ، حرکت نمی کنی ؟
کنار زده و می ایستی ؟
چون ممکن است آتش بگیرد و به خودت و دیگران صدمه بزند!
خودت هم همینطوری...وقتی جوش می آوری ، عصبی و عصبانی می شوی. در این حال تخته گاز نرو !بزن کنار ، ساکت باش ، و هیچ نگو...!
وگرنه هم به خودت آسیب میزنی هم به اطرافیان...
https://www.instagram.com/cnhamid.ir
www.CnHamid.ir
 
خیلی احمقانه‌ است اگر فکر کنید روزی فراموشش می‌کنید و کنار دیگری همه آن عاشقانه‌هایی که با او تصور کرده‌اید را همراه این یکی زندگی می‌کنید. فوتوشاپ که نیست سر این را بذارید روی بدن آن یکی‌ و زندگی شیرین شود. هرچه بگذرد شاید آن احساس اولیه از تب و تاب بیفتد و سردتر بشود ولی به ناگزیر تلخ‌تر هم خواهد شد...
گریه هم بر غم این فاصله مرهم نشود
مثل یک قهوه که از تلخی آن کم نشود
روز و شب پیش همه روی لبم لبخند است
تا حواس احدی جمع به بغضم نشود
نفیسه مو
بنتلی کانتینتال یکی از لوکس‌ترین خودروهای جهان بوده و از سال ۲۰۱۱ نسل جدید این خودرو همواره در حال رقابت، با رقبایی همانند رولزرویس است. در این مقاله قصد داریم که آخرین نسل از بنتلی کانتینتال را بررسی کرده و اطلاعاتی مفید درباره یکی از لوکس‌ترین خودروهای جهان به شما بدهیم. پس در ادامه همراه موتوربان باشید و بیشتر با بنتلی کانتینتال GT 2019 آشنا شوید.
خودروی جدید بنتلی یک پروژه شکست خورده نیست؛ زیرا این خودرو علاوه بر لوکس بودن، از نظر فنی هم
داشتن مسئله‌ی اصلی نیست. داشتن "آنچه که نیست" میچسبد. نمونه اش همین خنکای شب های تابستان است که حسابی خر کیف میکند آدم را. برعکس خنکای پاییز.
پ.ن:
دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما
گفت آنک یافت می‌نشود آنم آرزوست
(مولانا)

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها